چهارشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۹۳

روی ریل

آرزوی هر آدمی این ست که قطار زندگی اش آرام و بی دغدغه روی ریل حرکت کند اما امان از دنیا و ما فیها که هر روز برگ تازه ای تحفه وار به زندگی آدم تحویل می دهد. حالا بعد از مدتها تحمل مشقّت، نقطه عطفی صورت گرفت تا آب پاکی باشد بر دستهای پینه بسته صبر و تحملمان. 
خانه کوچکم پر می شود از سکوت و آرامش و گهگاه صدای نازک پسرم. حالا وقت برای مطالعه همه کورس هایم دارم. حالا عصرها که می شود سرگرم پخت و پز شام شب و ناهار فردا می شوم. حالا می توانم به آرزوهای ریز و درشتم قدرت پرواز بدهم. حالا می توانم به این فکر کنم که آیا می شود دست آورد های بهتری هم داشت؟ 
"روی ریل" برای من واژه ایست پر معنا یعنی حرکتی رو به جلو بدون اینکه مانعی بتواند سدِّ راه شود. یک دهه روی نشیب ها و سنگلاخ ها و باتلاق ها جاماندن، حسرت "روی ریل" بودن را بد جور بر دلم نشانده بود. آرزوی قلبی من این ست که تا مادامیکه زنده ام بتوانم "روی ریل حرکت کردن" را درک کنم.