بعضی در حرکت اند و بعضی ایستاده اند. بعضی سرنوشت شان پرسرعت به سمت جلو می راندشان. بعضی بی تحرک ایستاده اند.
بعضی سرعت کهکشانی می گیرد تا آنجا که اصل شتاب دیگر بی معنا می شود. بعضی هنوز ایستاده اند.
بعضی می روند و می روند انگار فقط خلق شده اند تا از دالان زمان چنان عبور کنند تو گویی زمان هم به گرد پایشان نمی رسد. ولی هنوز بعضی ایستاده اند. 
بعضی ایستاده اند ولی در ثباتشان بی تقصیرند. جایی دست و پایشان وا مانده ست. کسی یا چیزی یا حادثه ای دست و پایشان را ربوده. آنان چنان که لایقش بوده اند تلاش کرده اند ولی چیزی که همه نامش را دست تقدیر می گذارند جایی نقصی به بار آورده. نقصی که پشتِ کارها و تلاش ها دیگر جواب نمی دهد. قدم از قدم جلو نمی رود، سد پشت سد ،درِ بسته پشت درِ بسته ثباتی بی بدیل ایجاد کرده که حضرت فیل هم ورای همه قدرتش توان شکستنش را ندارد.
آنوقت باید گفت تو بی گناهی اگر دست و پایت جایی وا مانده بدون اینکه تو بخواهی. تو بی گناهی اگر سد ها ساخته شد  و بیماری ها گریبانت را گرفت و هزار بار جانت بالا آمد. اینها همه مجرایی بود تا تو وابمانی. تو آفریده شده بودی تا وابمانی.
فرقی ست بین سد و راه و تو باید این درس را میگرفتی که همانطور که همه راهها را تو نمی توانی بسازی همه سدها را هم تو نمی توانی بشکنی. نشان به آن نشان که  همانطور که دست تقدیر می داند چطور اصل شتاب را برای کسی بی معنی کند و تا آنسوی شایدها ببرد به راحتی اصل ثبات را هم برای تو معنا دار می کند. بپذیر که تو بیگناهی!