جمعه، فروردین ۲۲، ۱۳۹۳

نجابت یا جدیت عمل

اولین چیزی که بعد از شنیدن لغت "نجیب" به ذهنم می آید، "اسب" ست. واقعا چرا یک اسب را نجیب توصیف میکنند؟ آیا او هم در برابر سبک و سنگین روزگار با شرافت و وقار و بزرگواری گذشت میکند؟ آیا همین مساله سبب شده که او را بین گوناگون حیوانات به نجابت یاد کنند؟ نجابت اما چیزی نیست که در دنیای انسانها بتوان همیشه و در همه جا خرجش کرد. نجابت یک طیف دارد از بزرگواری شروع و به حماقت ختم می شود. باید دید کدام دُوز نجابت و در کدام موقعیت مورد نیاز ست وگرنه ،نه همچون یک اسب نجیب بلکه همچون الاغی ابله مجبور به سواری دادن به دیگران می شوی.
گاهی "نجابت" اصلا جواب نمی دهد. چیزی ست معادل شکست، یا خورد شدن یا تباه شدن. اینجاست که "جدیت عمل" باید وارد گود شود. بایستد و پنجه در پنجه شود تا از یک موجودیتی (شخصیتی، هویتی، حقوقی، اجتماعی و ....) دفاع کند.
گاهی اینقدر نجیب برخورد میکنم که نزدیک ست از آنسوی بد پشت بام نجابت بیفتم. گاهی اینقدر جدی عمل می کنم که نزدیک ست در گود جدیت هلاک شوم. کم کم متوجه شدم چیزی که حد اعتدال نجابت و جدیت را مشخص میکند "عقل" در کنار "حیا" ست.
این خاطره مال چند سال پیش ست ولی شنیدنش خالی از لطف نیست. زمان دانشجویی در دوره ارشد استادی داشتیم ، چند بار امتحان پایان ترم را به نعویق انداخت، یک بار به خاطر سفرش به خارج، و یک بار به خاطر مریضی. بعد که امتحان دادیم تا یک سال بعد نتایج را اعلام نکرد. بعد هم یک روز آمد و  نه براساس تصحیح اوراق بلکه چشمی و عشقی نمره های پایان ترم سال پیش را اعلام کرد. اول به حکم بزرگتری و استادی بعد به خاطر رعایت احوالاتش گروهی همه بچه های کلاس با نجابت برخورد کردیم بعد که دیدیم کلاس همچون آش شلم شوربا اداره می شود لباس نجابت را درآوردیم و جدیت عمل به خرج دادیم .مساله که به گوش ریس دانشگاه رسید ناگهان دیدیم فضا کلا عوض شد. یک استاد منظم ، سالم، و کسی که به ساعت و اوقات دانشجو احترام می گذارد از آن جلد قبلی بیرون آمد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر