جمعه، آذر ۰۱، ۱۳۹۲

در آخرین ماه پاییزی

به خودم قول داده بودم وقتی از سفر برگرشتم دوباره کار علمی را شروع کنم. امروز اولین گام را برداشتم، امکان اشتراک علمی یک سایت را خریداری کردم.  اگر فردا حالم خوب باشد می توانم مطالعه را شروع کنم.

راستی این هفته دوره ثبت نام دکتری ست. اصلا دلم نمی خواهد شرکت کنم. اصلا نمی خواهم به آن فکر کنم. به همین خاطر ست که سرم را به کار تحقیقاتی گرم میکنم. دلم نمی خواهد کسی دوباره پیشنهاد ادامه تحصیل به من بدهد. از عمر تلف کردن در دانشگاههای اینجا بی زارم.

چند روز است که در تهران باران می بارد، همین باعث شده از شدت هوای آلوده کم شود. دلم سفر می خواهد ، سفری به مناطق سرسبز. شهرنشینی آدم را یک جورایی بی خدا میکند. آدم در دل طبیعت بیشتر یاد خدا میکند. فضای تهران خیلی شهری ست. خیلی آلوده به هوای ناپاک ست. خیلی با این اوضاع غریبم. زندگی چند ساله ام در یک روستای سرسبز در خارج از وطن بدجوری بدعادتم کرده. گاهی حس میکنم دارم جان میکنم. تهران را دوست ندارم.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر