پنجشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۲

sigh!

آه! یک وقت هایی هست آدم دلش برای یک چیزهایی تنگ می شود که قبلا داشته ولی حالا ندارد. دلم برای آزادی هایی که قبلا داشتم ولی حالا ندارم خیلی تنگ شده ست. یک آرامشی داشتم که حالا دیگر ندارم. مثل مرغی که از شاخه پریده باشد، آزادی هایم و برخی دلخوشی هایم پر کشیده اند.آه! بعضی وقت ها هست که من ترجیح می دهم با خدا هم کلام نشوم. چون گر بشوم می خواهم غر بزنم و سرش را درد بیاورم که چرا و چرا و می دانم که اصلا کارم درست نیست. بنابراین فعلا تصمیم ندارم با خدا حرف بزنم تا به آرامش بعد از طوفان دست پیدا کنم آن وقت شاید بشود با خدا وارد مذاکره شد.آه!...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر